لالایی (شیرینم) درست مثل الان که لیوان قهومو یهو سر کشیدم و خودمو بردم به اون نوک قله ای که داره نسیم میاد و بوی شب و صدای هیچی نیست، درست مثل همین شب اردیبهشت. میدونی دیگه نه اون کافه ی کریمخان سرجاشه نه اون مارک قهوه ای که دوست داشتم وارد میشه، یه جورایی دست تقدیر داره مارو میندازه توی گلوی تقدیر، حس می کنم می خواد یه لیوان آبم روش بخوره که کامل مطمئن بشه هضم میشیم ولی من قول میدم زود هضم نشم، کلا آدم زود هضم شویی هم نیستم! این لیوان قهوه یه جورایی وابستگی من به کل کافه های دنیاست با اینکه شاید کمتر از ده تا کافه رو بشناسم، اما خب بهش وابسته ام و اونم بهم دلبستگی داره اگر نداشت اون روز توی کابین نمی گفت منو ببر، از اون نگاها که یهو عاشق میشن! +زرد قشنگ بخوانید, ...ادامه مطلب
ما از درد فقط با وداع زخم های چرکین شب آشناییم؛ خواب., ...ادامه مطلب
جانِ بیمیرم. [ play ], ...ادامه مطلب
غم اگر صورت داشت؛ می شد صورت من.غم اگر جسم داشت؛ می شد خودِ خودِ من. , ...ادامه مطلب
» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. ,نیست,زیارت,ببره ...ادامه مطلب
پنجره ها همیشه موقع بغض باید باز باشند، شاید بوی عطری .. آرامش باشد برای تلاطم اشک های دایره وار. از صبح به شب از شب به صبح منتظر شب بوهای آقای میم بودم. از تابستان تا پاییز اما انگار چیزی نیست. انگار سال قبل و سال قبل تر فقط نسیم صبح بود که با بوی شب بوها اشتباه به مشامم رسیده بود. چه روزهای منتهی به شب سختی. گوشه ی دلم ساز غم کوک شده. زخمه ی ... دل خوش بیارید دل خوش خریداریم .. چرخ ما پر بود روزی روزی ما دل خوشی نبود اما ,شبهای بدون تو,من از شبهای بدون ماه میترسم,شب های تنهایی بدون لالایی ...ادامه مطلب
,عطری که ازحوالی پرچم وزیده است,عطری که از حوالی پرچم ...ادامه مطلب